۱۳۸۷ خرداد ۱۱, شنبه

بارهنگ

گياه بارهنگ معمولاً در كناره رودخانه ها و در بهار مي رويد. و اواخر بهار و اوايل تابستان دانه هايش رشد كرده و قابل چيدن مي شود. در گذشته در كنار جويهاي طالقان بارهنگ به وفور ديده مي شد ولي امروزه زياد ديده نمي شود و گياهان به صورت پراكنده و تك وتوك مي رويد. حتماً مي دانيد بارهنگ جزو گياهان دارويي است و هم براي اسهال و هم براي يبوست مورد مصرف دارد. و آن بستگي به نوع دم كردن آن است كه به صورت خام باشد يا تفت داده و ساييده شده.

تقابل مدرنيته و سنت

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۹, یکشنبه

در زمان قديم به دليل نبود يا كمبود توري و حصار و ... براي محصور كردن باغها معمولاً از پرچين (parchin) استفاده مي شده. پرچين گياهي است از تيره زرشك. و دقيقاً ميوه هايي شبيه به زرشك دارد كه درپايان تابستان و وقتي كاملاً رسيده اند، نارنجي و بسيار ترش است. (قبل از اينكه برسند، مزه گس دارند) علت انتخاب اين گياه براي اين منظور، تيغدار بودن گياه و پرپشتي آن است. حتي درون ميوه ريز گياه (كه كمي از زرشك كوچكتر است) نيز تيغ بسيار ريزي وجود دارد. معمولا گياه را دورتادور باغ مي كاشتند و يك بوته بزرگ را از انتهاي ساقه مي بريدند و به عنوان حفاظ ورودي استفاده مي كردند. البته هر كسي مي توانست اين در را جابجا كند و وارد باغ شود، به غير از كوچكترها و حيوانات وحشي از جمله گراز كه در طالقان به خوك موسوم است. در گذشته در طالقان لوبيا، سيب زميني و گياهان ديگري كشت مي شد، كه گرازها به باغها حمله مي كردند و آسيبهاي زيادي به محصول مي زدند. بزرگترها هم دقيقاً براي كوتاه كردن دست كوچكترها و گرازها اين حصارها را مي گذاشتند. در عكس زير بوته پرچين را مي بينيم. البته قسمت پايين گياه به دلايلي خشك شده است و حالت تيغدار آن بشتر پيداست.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۸, شنبه

ضرب المثل

خر بگوزي، باد ببرد اين جمله در قالب همدردي، به شخصي گفته مي شود كه پشت سر او سخن ناروا گفته اند و يك كلاغ چهل كلاغ كرده اند. منظورشان هم اين است كه نبايد براي اين حرفها ارزش قائل شده و بايد نسبت به اين حرفهاي بي ارزش بي تفاوت بود. يعني اين حرفها به بي ارزشي باد ماتحت خر است كه ماندگار هم نيست.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۵, چهارشنبه

ضرب المثل

خر خودشي بمردن و مي خوا، صاحبيشي ضرره اشاره به كساني است كه براي آسيب رساندن به ديگران، حتي ضرر خود را نيز مي پذيرند.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۳, دوشنبه

گياهان منطقه

از ديگر گياهان منطقه گياه پنيرك مي باشد كه خاصيت درماني دارد.
افزودن فیلم

نهره زدن

حتماً اين مثل را شنيده ايد: يه من ماست چقدر كره داره؟

اما ميدانيد در گذشته چگونه از ماست كره مي گرفتن؟

از طريق نهره (Nahre) زدن به روش زير

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۲, یکشنبه

خوان

نام اين وسيله خوان (Khuan) مي باشد. به هنگان پختن نان، خمير را بر سطح آن با وردنه (wardane) صاف مي كنند.

رويش گل ها در منطقه طالقان

زيبايي طالقان در فصل بهار وصف ناپذير است به گونه اي كه تمامي كوهها و تپه ها سبز است. گويي بر تمامي كوه و دشت مغزپسته پاشيده اند! در ميان اين سبزي وصف ناپذير دوره به دوره گلهاي منطقه تغيير مي كند. به غير از گلهاي رنگ رنگ زرد، سفيد، آبي، بفنش و ... كه همواره در بهار و تابستان وجود دارد، گلهاي شقايق در زمان خاصي از فصل مي رويند در زمان پايان وقت اين گلها، خاناگلها شكوفا مي شوندو پس از آن زرد گلها. هنوز زيبايي زرد گلها چشم را مي نوازد كه سرخ گل (sorkhe gol)ها كه در واقع همان گلهاي محمدي هستند شكفته شده و علاوه بر زيبايي منطقه عطر دل انگيز آن تمامي منطقه و اطراف محل رويش اين گل ها را پر مي كند. به خصوص در اين موقع كه عطر گلها به حد نهايت خود مي رسد، آواز بلبلها هم چند برابر مي شود و گويا رابطه مستقيمي با هم دارند.
و زيبايي ميوه هاي رسيده و رنگارنگ در لابلاي شاخ و برگ درختان بر اين زيبايي بي همتا مي افزايد.

گياهان منطقه- خانا گل

يكي ديگر از زيباييهاي طالقان گل كردن "خاناگل" ها (khana gol)در فصل بهار است.

گياهان منطقه- زردگل

يكي از زيباترين مناظردر بهار و اواخر ارديبهشت در طالقان باز شدن گلهاي زرد رنگ است كه در زبان محلي به آن زردگل (با كسر دال) مي گويند. اين گياه از گونه رزها بوده و علاوه بر رنگ زرد زنده اي كه دارد بسيار معطر و خوش بوست به طوريكه از فاصله دور نيز استشمام مي شود.

چند لغت طالقاني

در زبان طالقاني
  • به تگرگ مي گويند:ترسك (tarsok)
  • به برف مي گويند: ورف (warf)
  • به رگبار مي گويند: شي شي (shishi)
  • به رعد و برق مي گويند: آسمان غره (asman ghora)

سبزي خوردن

در طالقان هم (مانند اكثر روستاهاي ديگر) سبزيجات نام محلي خود را دارند. مثلاً در روستاي ما "كشرود"
  • به تره مي گويند: كبار (Kabar)
  • به مرضه مي گويند: گرم تره (Garme tara)
  • به شنبليله مي گويند: خلفه (Kholfa)
  • به شاهي (ترتيزك) مي گويند: تندك (tondak) يا تكج (takoj)
  • به ترخون يا تلخون مي گويند: تلخم (talkhom)

گياهان بومي، خاكشير

گياه خاكشير در ابتدا گلهاي ريز زرد رنگ ميدهد كه پس از رسيدن و همزمان با گرمتر شدن هوا (اواسط تابستان) گياه خشك شده و دانه هاي خاكشير كه در ابتدا سبز رنگ مي باشد، رسيده و رنگ قهوه اي روشن پيدا مي كنند.

گياه گل‌پر

از ديگر گياهان منطقه گياه گل‌پز مي باشد. البته به دليل عطر زياد و بوي خوشش به خصوص هنگامي كه گرم مي گردد، در منطقه طالقان از اين گياه به عنوان اسفند هم استفاده مي شود.

گياهان بومي، گزنه

از ديگر گياهان منطقه گياه گزنه است كه در صورت تماس با پوست بدن به دليل ترشح نوعي اسيد، ايجاد سوزش زيادي مي كند. البته دم كرده اين گياه و يا پخته آن به صورت بوراني خاصيت زيادي دارد. ژ

لغت اسكيجك

لغت اسكيجك (Eskijok) به معني سكسكه است.
همينطور اسكيجك بيزين (Bizin) يعني سكسكه كردن
بيزين يعني زدن

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۱, شنبه

جانوران منطقه

يكي از جانوران اين منطقه كه البته از لحاظ ظاهري تنوع زيادي دارد، حشره سرگين غلطان است. به اين جانور در زبان محلي "تسنه" (tesonah) يا "تسنگوآل" (tesongual) و اگر از جثه درشتي برخوردار باشد "خر تسنه" (khar tesonah) نيز مي گويند. لازم به ذكر است در گويش طالقاني هر چيزي كه بيش از حد رشد كرده باشد را با پيشوند "خر" مشخص مي كنند. مانند خر چغاله (يعني چغاله بادامي كه ديگر خيلي بزرگ و سفت شده است)

ضرب المثل

اگه باشه دولنگري، اگه نباشه كو اشتها
  • لنگري= بشقاب بزرگ

در مواقعي به كار مي رود كه: طرف براي خوردن حاضر و آماده است ولي اگر حال و حوصله آماده كردن چيزي را نداشته باشد اظهار بي ميلي مي كند.

گياهان بومي- كش كلاه

يكي از گياهان بومي ناحيه طالقان،‌ گياه آلا جيم جيم يا كش كلاه مي باشد. البته اين اسامي جزو اسامي محلي مي باشد كه احتمال دارد هر يك از روستاها نام خاص خود را استفاده كند.

عكس از ظرف "لنگري"

لنگري لنگري بشقاب بزرگي از جنس مس بود كه غالباً در وسط سفره گذاشه و تمامي غذا در آن ريخته مي‌شد. در گذشته‌اي نه چندان دور (حدود 35سال پيش) افراد خانواده به هنگام غذا خوردن از اين بشقاب بزرگ به طور مشترك لقمه برمي گرفتند ولي پس از باب شدن بشقابهاي كوچك براي هر نفر اين وسيله نيز ديگر كاربردي نداشت در نتيجه به دست فراموشي سپرده شد به گونه اي كه حتي كلمه لنگري هم ناآشنا و غير ملموس است.

ضرب المثل

ناشي آدمي همرا، كاچي بخوردن عذابه
  • كاچي= يك جور غذاي رقيق، ساخته شده از آرد سرخ شده در روغن، آب و شكر
  • بخوردن (Bokhordon)= خوردن
  • ناشي آدمي = يعني آدم ناشي (در گويش طالقان صفت قبل از موصوف مي آيد)
  • همرا= همراه
در مواقعي به كار مي رود كه با انسان ناوارد كار مشتركي را آغاز كرده ولي دچار مشكل شويم

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۶, دوشنبه

ضرب المثل

بخس دران شو در! (Bokhos darana show dara) بخس (Bokhos)= از مصدر خسبيدن به معني خوابيدن
دران (Daran)= جمع دره ها
شو (Show)= شب
دره (Dara)= هست
مسلم است كه نوك كوه روشنتر از ته دره است. به كسي مي گويند كه براي بيدار شدن در صبح تنبلي كند و معني لغوي آن مي شود: بخواب ته دره هنوز شب است.

ضرب المثل

۱- گسنا گرها (gosna gorha)، يعني كنه گرسنه همانطور كه كنه به بدن حيوانات مي چسبد و خون حيوان را مي مكد و تا كاملاً سير نشود از بدن ميزبان جدا نمي شود در مواقعي از اين مثل استفاده مي كنند كه كودك بسيار گرسنه باشد و براي شير خوردن به مادرش بچسبد و مدت طولاني شير بمكد. ۲- تشنا ماهر (Teshna mahr)، يعني مار تشنه هر چه مار تشنه تر باشد براي سيراب كردن خود بيشتر در كنار چشمه يا نهر آب مي ماند در مواقعي استفاده مي شود كه فردي بسيار تشنه باشد و خيلي آب بنوشد كه به مار تشنه تشبيهش مي كنند.

طالقان پس از ظهور اسلام

پس از پیدایش اسلام و سقوط ساسانیان که سرتاسر ایران رااز رود فرات تا رود جیحون از خلیج فارس تا قفقاز و دربند بدست اعراب افتاد، در رشته کوه البرز مردمانی که عمده ایشان دیلمیان و تپوریان بودند اعراب را به سرزمین خود راه نداده و استقلال خود را حفظ کردند. اما تپوریان با آنکه به جهت وسعت و جمعیت از دیلمیان نیرومندتر بودند با اعراب پیمان آشتی بسته ، ترک جنگ گفتند اما دیلمان بر خلاف تپوریان در دشمنی با اعراب سخت ایستادگی نمودند و بدین اکتفا نکرده در کوهستان خود آزاد زندگی کنند بلکه در فرصتهای مناسب بر اعراب تاخته و از کشتار آنها دریغ نداشتند. نخستین جنگ دیلمان با تازیان به روایت معروف در سال 22 هجری بود. در این وقت دیلمان پادشاه یا سرداری به نام " موتا " داشتند. از کوهستان خود پایین آمده و در وسعتی (دشت میانه قزوین و همدان) با پیش قراولان تازی پیوسته زدوخورد می کردند. در این میان آذربایگان و مردم ری نامه به دیلمان نوشته از آن دو شهر نیز از هر یک سپاهی به دیلمان پیوست که همدست و یکجا حمله ای به تازیان کرده تا مرزو بوم خود را از خطر و تهدیدات آن گروه ایمن و آسوده نمایند. سردار سپاه آذربایگان اسفندیار ، برادر رستم سپهسالار معروف ایران بودکه چندی پیش در جنگ قادسیه به دست تازیان کشته شده بود و سردار ری فرخان زیبندی یکی از بزرگان آن شهر بود. لیکن سپهسالاری همه این لشکر و فرماندی جنگ به عهده موتا پیشوای دیلمان بود. نعیم بن مقرن ، امیر تازیان در همدان چون آمادگی دیلمان و گرد آمدن این لشکرها را شنید ، سخت بترسید و خبر به مدینه برای خلیفه عمر فرستاد و چون موتا با آن لشکر انبوه آهنگ جانب تازیان کرد نعیم نیز از همدان بیرون تاخت و در "واجرود " که جایی بود میان آن شهر و قزوین لشکر بهم رسیدندو رزم سختی روی داد. طبری می گوید این جنگ در سختی از جنگ معروف نهاوند و دیگر جنگهای بزرگ کمتر نبود. در این جنگ از ایرانیان چندان کشته شد که بیرون از شمار و اندازه بود یکی از کشتگان خود موتا و گویا پس از کشته شدن وی بود که سپاه ایران تاب ایستادگی نیاورده به یکباره پراکنده شدند و هر دسته راه ولایت خود پیش گرفت .دژ قزوین پس از چند بار زد و خورد بین اعراب و ایرانیان سرانجام در زمان خلافت عثمان فتح و به عنوان پایگاهی نیرومند و یک شهر مرزی یا " ثغر " مورد توجه اعراب قرار می گیرد تا بتوان برای حمله به دیلم و سرکوب شورشهای منطقه از آن بهره بجویند. بدین سان تا اواخر قرن سوم میان دیلمیان و مسلمانان زد و خورد و جنگ برقرار بود و بیش از دویست و پنجاه سال طول کشید. اعراب و دستگاه خلافت برای آنکه بتوانند بر سراسر ناحیه دیلم دست یابند به منظور تقویت نیروی خود در قزوین دست به تبلیغات علیه دیلمان زدند و می کوشیدند تا با ساختن و پرداختن احادیث بیشمار موقع و منزلتی خاص برای قزوین و کسانی که در آن علیه دیلمیان می جنگید ، قائل شوند. یکی از احادیث که در کتاب تدوین رافعی آمده به نقل از تاریخ گزیده حمدالله مستوفی چنین است : رسول خدا (ص) فرمود : خداوند برادران مرا به قزوین بیامورزد ، گفتم این برادران شما کیانند ؟ فرمود : قزوین دری است از درهای بهشت با دیلم جنگ می کنند شهدا در آنجا مانند شهدای بدرند. " احمد بن یحیی البلاذری در کتاب فتوح البلدان از سرداران اسلام نام می برد که برای جنگ با دیلمان از طرف خلیفه مسلمانان مامور شده بودند از آن جمله اند : " چون مغیره بن شعبه والی کوفه شد ، براء بن عازب را به قزوین و براء را فرمان داد که با اهل قزوین جنگ کند و اگر به یاری خداوند فتح کرد از آن جای به جنگ دیلمان رود. براء با دیلمان چندان جنگید تا غنیمت و باج پرداختند، سپس به گیلان و ببر و طیلسان لشگر کشید " . و هچینی سعدبن ابی وقاص که والی کوفه در سال 25 بود به ری آمد به تاخت و تاز دیلمان رفت ولید بن عقبه در زمان خلیفه ، عثمان والی کوفه بود از جانب قزوین به دیلمان تاخت و آذربایجان گیلان ،موقان و ببر و طیلسان را از نوفتح کرد و (باز به کوفه) بازگشت. " سعیدبن العاص امارت کوفه داشت باز به جنگ دیلمان آمد. وی قزوین را شهری استوار و آبادگردانید. قزوین آخر حدی بود که سپاهیان کوفه در اختیار داشتند و ایشان بناهای خویش در آن ساختند " . " احمدبن ابراهیم دورقی ، از خلف بن تمیم ، از رائده بن قدامه ، از اسماعیل و او از مره همدانی روایت می کند که علی بن ابی طالب رضی الله عنه پیروان خویش را می گفت :" از شما هرکس از جنگ با معاویه کراهت دارد عطا خود بستاند و به جنگ دیلمان رود. هم او می گوید چهار هزار یا پنج هزار مرد از جنگ معاویه روی بگرداندند و من یکی از آنان بودم ، ما همه عطاء خود گرفتیم و به دیلم شدیم ". ابن واضح یعقوبی در شرح دوران ابوجعفر منصور عباسی در کتاب خود می نویسد :" مردم طالقان شورش نمودند پس عمر بن علاء را بر سر آنان فرستاد و او طالقان و دنباوند و دیلمان را فتح کردو از دیلم اسیران بسیار گرفت ، سپس رهسپار طبرستان شد و پیوسته در خلافت منصور در آنجا اقامت داشت.. نخستین علومی که رابطه با دیلمیان پیدا کرد " یحیی بن عبدالله " از نوادگان امام حسن بن علی و برادر نفس زکیه بود که در سال 175 هجری قمری در زمان خلیفه هارون الرشید به دیلمستان پناه آورد و در آنجا بیرق خروج و دعوت برافراشت . دو برادر یحیی بنامهای محمد و ابراهیم در زمان منصور یکی در مدینه و دیگری در بصره خروج کرده و هر دو کشته شده بودند ، منصور ، عبداله پدر یحیی ، را با ند تن از عموهایش در زندان با شکنجه کشته بود. محمدبن جریر طبری در کتاب خود در سخن از خبر قیام یحیی بن عبداله و عاقبت کار وی در شرح حوادثی که به سال صد وهفتاد و ششم رخ داده می نویسد: " آاز کار یحیی بن عبداله از آنجا بود که وی در دیلم قیام کردو شوکتش بالا گرفت و کارش نیرو گرفت و مردمان از شهرها و ولایات بدو گراییدند و رشید از این بابن سخت آشفته شد چنانکه در آن روز نبیذ نمی نوشید پس فضل بن یحیی را با پنجاه هزار کس بسوی او فرستاد .سرداران بزرگ و عاملان ولایت جبال و ری و گرگان و طبرستان و قومس و دنباوند و رویان نیز با وی بودند و فضل در طالقان و دستبی فرود آمد در محلی بنام اشب که بسیار سرد و پر برف فضل در آناج بماند و نامه های وی پیوسته به یحیی می رسید به فرمانروایی دیلم نیز نوشته هزار هزار درم برای او معین کرد که کمک کند تا یحیی به نزد وی آید و مال را برای فرمانروایی دیلم ببردند. یحیی پذیرفت که صلح کند و همراه فضل برود به شرط آنکه رشید به خط خویش از روی نسخه ای که یحیی به نزد او می فرستد امانی برای وی بنویسد. شرح مختصر طبری بدین ترتیب است که یحیی امان نامه را دریافت داشته و با فضل متفقا عازم بغداد شدند در ابتدا یحیی بن عبداله در منزل یحیی بن خالد سکونت گزید پس مدتی هارون یحیی علوی را به حبس انداخت و به جعفر برمکی که مامور نگاهبانی وی بود امر کرد ، او را بکشد. محبوس به جعفر گفت مردی چون تو با قسم هایی که خورده چگونه می خواهی مرا بکشی. جعفر متاثر شد و او را آزاد کرد. یحیی بن عبداله را به مامن مطمئنی فرستادفضل بن ربیع از این ماجرا اطلاع یافت و خلیفه را نیز واقف ساخت . خلیفه از جعفر پرسید که محبوس در چه حال است. جعفرآنچه کرده بود گفت و هارون غیظ نمود و در ظاهر رفتار او را تایید نمود ولی در خفا فرستاد تا مامن یحیی را کشف کنند. یحیی بن عبداله را دستگیر کردند و به بصره فرستادند و در آنجا او را کشتند.هارون چون از این بابت آسوده خاطر شد علیه برمکیان شروع به اقدام نمود. در اواخر قرن دوم هجری ، خاندان " جستان " به عنوان پادشاهان دیلم در تاریخ اسلام و ایران آشکار می گردند و از این زمان تا اوایل قرن چهارم نام هفت تن از پتدشاهان این خاندان در دست است . در سال 250 که داعی کبیر حسن بن ریدی علوی در مازندران خروج کرد . وهسودان پسر جستان نیز که پادشاه دیلمان بود ، بیعت او را پذیرفت . ولی سال دیگر وهسودان معلوم نیست به چه سببی از داعی برگشت و در همان سال وهسودان وفات یافت . معروفترین پادشاه جستانی پسروهسودان ، جستان است ( جستان سوم ) و نزدیک پنجاه سال فرمانروایی کرد و باداعی کبیر جانشین او بیعت داشت. جستان با کمک علویان ری را تاراج نمود. مردم ری ناگزیربر دو هزار درهم به علویان و جستانیان داده صلح کردند. جستان احمد بن عیسی را در آنجا گذارده خویشتن با کوکبی آهنگ قزوین کردند. چنانچه مشاهده می کنید علویان این مخالفان سرسخت خلافت عباسی ، مناطق کوهستانی طالقان و اطراف آن و بطور کلی دیلمان را مامن مناسبی برای مخالفت یافته بودند و با تبعیت با آل جستان به حملات خود به ری و قزوین اسباب خشم عباسیان را فراهم نموده بودند . طبری در سال 259 هجوم دیگر جستان بر قزوین و جنگ او با محمد بن فضل قزوینی و شکست جستان را می نگارد. در سال 260 هجری قمری طبری جنگ داعی را با یعقوب لیث صفاری به رشته تحریر در آورده و می گوید :جستان از یاران داعی به شمار می رفت و پیداست که او در تبعیت خود با داعی تا آخر پایدار و استوار بوده است. در سال 270 هجری قمری داعی کبیر بدرود گفته برادرش محمدبه نام داعی صغیر جانشین او شد. جستان بیعت محمد را نیز نپذیرفت. ظهیرالدین مرعشی در کتاب تاریخ طبرستان ، رویان و مازندران در ذکر حکومت داعی صغیر ( در سال سال 276 هجری قمری ) مطالب سودمندی راجع به طالقان نوشته و راجع به فتح قلعه گیله کیا طالقان می نویسد : " آنکه داعی محمد با اصفهبد قارن بد بود. اصفهبد رستم به امیر خراسان پیوست . امیر خراسان " رافع بن هرثمه " ب.د. او را با لشکر خراسان به مازندران می آورد و داعی اقمت نتوانست نمود. آمل را بگذاشت و به کچور رفت و کچور را حصاری قوی کرد. رافع در عقب او به کچور آمد. داعی بگریخت و به دیلمستان رفت. رافع چهار ماه در کجور بماند. و کار مردم رویان سخت شد و اصفهبد رستم با رافع بود و داعی لشکر دیلمستان را جمع کرد و مردم کلار را دعوت نمود ، اجابت کردند و به چالوس آمد و نایب رافع را بگرفت . رافع اصفهبد پادوسیان را به ساحل دریای بنفشه گون بداشت و خود به اهلم رفت . چون کار به اصفهبدان تنگ شد ، رافع از اهلم بازگشت به دهی که خراج می خوانند به چهار فرسخس چالوس فرود آمد. داعی بگریخت و به وازه کوه . رافع به لنکا فرود آمد و اموال بسیار از مردم آن دیار به مصادره بستاند . از آنجا به طالقان رفت و آن ملک را خراب کرد و غله بسوزاند و مدتی در طالقان مکث نمود و قلعه گیله کیا را به قهر و غلبه بستاند. تاجستان بن هسودان که حاکم دیلمان بود با او عهد گرفت که داعی را مدد نکند. بر این قرار کردند ورافع به قزوین رفت ." شاید رافع از معدود دشمنان بود که با دیلمان درون خانه آنان جنگید با جنگ از این سوی تا آن سوی آن را در نوردید پس از آنکه محمدبن زی د داعی (270-287 هجری قمری ) در جنگ با امیر سامانی کشته شد و سرانجام سر او را به بخارا پیش امیر اسماعیل سامانی فرستاندند ، مدت 13 سال طبرستان در دست فرمانبرداران سامانیان بود .سپس داعی حسن بن علی ، معروف به ناصر کبیر، ( از نوادگان امام زین العابدین ) سامانیان را در طبرستان مغلوب ساخت . جستان که با ناصر بیعت نمود و به یاری او شتافته به خون خواهی محمدبن زید ، سامانیان را شکست داد. ناصر کبیر در سال 290 هجری قمری چون با جستان به دیدر آنجا به ارشاد و نشر اسلام در میان دیلمان و گیلان پرداخت و چون خود شیعه زیدی بود و یکی از دانشمندان و مولفان زیدی محسوب می گشت به ترویج زیدیه پرداخت . دعوت ناصر پیشرفت کرده و انبوهی از دیلمیان و گیلانیها اسلام و مذهب زیدی را پذیرفتند. ناصر کبیر در سال 301 هجری قمری با گروه انبوه خود دژ باستان چالوس را که در زمان سامانیان در برابر دیلمیان ساخلو گاه بود ، ویران کرده . قدر مسلم این است که مردم طالقان پس از سال 290 هجری قمری مذهب زیدی داشته و تحت تاثیر ناصر کبیر اسلام در این خطه نیز رواج یافت . پس از آنکه علویان گیلان و طبرستان رو به ضعف نهادند ، بعضی از سرداران ایشان که یکی لیلی بن نعمان و دیگری ماکان بن کاکی و اسفاربن شیرویه و مرداویچ پسر زیاد و علی بویه نام داشتند ، هریک قدرتی یافته در ناحیه ای حکومت کردند. اسفار پسر شیرویه از گماشتگان ماکان شمرده می شد و سپس خود به حکومت برخاست و گرگان و طبرستان را با قسمتی از عراق بگرفت . در میان سرداران اسفار مردی دیلمی به نام مرداویچ پسر زیاد بود. وی خود را از نژاد پادشاهان قدیم می دانست . نخست مخدوم خود اسفار را در کوههای طالقان کشت. میرسید ظهیرالدین مرعشی در کتاب خود در این باره می نویسد: " اسفار از ری به قزوین رفت که اهالی قزوین غوغا کرده می خواستند او را نپذیرند ، بدین سبب بسیاری را بکشت و شهر و ولایت قزوین را خراب کرد و آن وقت میان مرداویچ و اسفار سخن در میان آمد تا مرداویچ بیعت از مردم بستاند و از قزوین به زنجان شده و از آنجا لشکر جمع کرد و ناگاه تاخت به قزوین برد. اسفار از او بگریخت و به ری آمد و از آنجا به قومس رفت که لشکر دئر دنبال می رفتند و از آنجا به راه قهستان به طبس افتاد و در این زمانی بود که ماکان بگریخت و خواست که خود را به قلعه الموت اندازد. مرداویچ را خبر کردند و لشکر خود به چهار جای کمین کرد . اسفار را به طالقان بگرفتند و گردن بزدند و این واقعه در سال سیصد و نوزده بود. " مرداویچ بن زیاد به جای اسفاربن شیرویه حاکم دیلمان گشت و رودبار و طالقان و رستمدار در ضبط آورد . پس مازندران و ملک ری و قزوین و ابهرو زنجان و طارمین مستخلص کرد و باستخلاص دیگر بلاد عراق کوشید. در همدان قتل و عام و نهیب و غارت کردند، چنانکه دو خروار بند ابریشمین از شلوار مقتولان بیرون کردند . پس ماکنا بن کاکی بجنگ او آمد و از او منهزم به خراسان رفت. مرداویچ علی بن بویه را با برادران به کرج (کرهرودارک) فرستاد و خود به استخلاص اصفهان رفت . مرداویچ (316-323) موسس سلسله آل زیار است . وی طبرستان ، جرجان و ری ، اصفهان و همدان را بگرفت و حدود کشور خود را تا مغرب ایران و حوالی حلوان رسانید. مقتدر، خلیفه عباسی ، که از پیشروی او به سوی مغرب در وحشت افتاده بود، پسردایی خود ، هارون بن قریب را با لشکری انبوه به دفع او فرستاد . مرداویچ لشکریان خلیفه را شکست داد، دامنه فتوحات خود را تا حدود عراق عرب رسانید. پس از تسخیر اصفهان ، اهواز و خوزستان را بگرفت . مرداویچ مانند مخدومش اسفار پسر شیرویه اعتقاد درستی به اسلام نداشت ، گویا باطنا زرتشتی بود. او می خواست خلفای عباسی را براندازد . وی سرانجام در زمستان سال 323 در شب جشن سده ، در گرمابه بدست غلامان ترک خود کشته شد. سالها بعد طغرل سلجوقی پس از رسیدن به قدرت در سال 433 هجری ، گرگان و طبرستان را نیز می گشاید و به دوران پادشاهی انوشیروان ، آخرین شاه سلسله زیاری ، پایان بخشید. شاید مهمترین واقعه مهمی در منطقه طالقان در زمان آل بویه اتفاق نیافته باشد و یا دست کم می توان گفت که با مرور بر منابع تاریخی در این مقطع ، کمتر به حوادث تاریخی در این منطقه بر می خوریم. اما دو موضوع در مورد آل بویه در این تحقیق قابل ارزیابی است . اول تاثیرروحیات دیلمی در شکل دولتی که آل بویه پی افکند . دوم تاثیر صاحب بن عباد طالقانی ، وزیر معروف فخر الدوله و موید الدوله دیلمی شکل دولتی را که آل بویه پی افکند نمی توان خودکامگی نظامی توصیف کرد. آل بویه از مردم ناحیه دیلم و بیشتر به سربازانی وابسته بودند که از میان قوم خود گرد آورده بودند. دیلمیان که موطنشان ناحیه کوهستانی شمال قزوین بود ، سنتی دیرینه در کارآیی نظامی داشتند که به دوره های پیش از میلاد مسیح باز می گشت اینان در لشکرکشیهای ساسانیان به گرجستان متحد آنها بودند. همچنین آنها مانند ترکان به عنوان سربازان مزدور در دوره پیش از ظهور آل بویه نقش مهمی ایفا کرده بودند. شیو ه ها جنگی ، راهبرد سپاه و تجهیزات و البسه نظامی آنها همواره یکسان بود ، چون قومی کشتکار بودند ، چارپایان اهلی نیز نگه می داشتند. اما اسب پرورش نمی دادند. از این رو در جنگها پیاده نبرد می کردند. هر نفر در جنگ سپر و سرنیزه و شمشیر بر می داشت و چنانچه منابع اسلامی می گویند چون آنها تنگ هم پیشروی می کردند ، می توانستند با سپرهای بلند خود دیواری نفوذ ناپذیر در برابر دشمن تشکیل دهند. مهارت آنها در پرتاب نیزه های مشتعل که بر آن جامه ژنده آغشته به نفت می بستند ، زبانزد بود منابع اسلامی در سر سختی دیلمان تاکید می ورزند ودلیری آنها ضرب المثل بود. بارها پیش آمد که با آنکه شمار آنها از تعداد نیروی دشمن بمراتب کمتر بود با این همه می توانستند پیروزی را از آن خود کنند. چون آل بویه تنها می توانستند از دیلمان در پیاده نظام استفاده کنند ، از این رو ناگزیر به بهره برداری از ترکان نیز بودند زیرا که سواران تیرانداز تزک از لحاظ رزم آزمایی مکمل لازم پیادگان دیلمی بودند. " صاحب عباد " از خاندان ایرانی که مورخان او را دیلمی و از طالقان دانسته اند ، گره در بین مورخین در مورد موطن او اختلاف نظر است ولی تعداد کثیری از مورخان وی را از اهالی طالقان قزوین یا ری قلمداد نموده اند . وی یکی از شخصیتهای معروف دوره آل بویه است که تاثیر بسزایی نیز در اقدامات آن سلسله بر جای نهاد. در دربار این وزیر ، دست کم بیست و سه شاعر را نام می برند که در اشعار عربی وی را مدح می گفتند. صاحب بن عباد طالقانی با تمام بزرگان عصر مراوده و مذاکره داشت و در منابع متاخر ، تجدید بنای برج و باروی قزوین را به او نسبت می دهند و هم بنای قصری در آن شهر و در محله ای که از آن پس به نام او " صاحب آباد " نام گرفت. وی دارای تالیفات بسیاری است . فخرالدوله به محض درگذشت این وزیر کلیه اموال او را مصادره کرد. نقل از ://www.tehranmiras.ir

پايتختي تهران و تاثير آن بر طالقان

خبرگزاري ميراث فرهنگي_ آغا محمد خان قاجار پس از برانداختن مخالفان خود، در 1فروردين ماه1161خورشيدي و 21 مارس 1782ميلادي برابر با ۱۵ ربيع الثاني ۱۱۹۵ هجري قمري، تهران را پايتخت ايران اعلام کرد. انتخاب اين شهر به عنوان پايتخت تاثير بسزايي در بناهاي تاريخي طالقان گذاشت. زمينه‌هايي که به لحاظ تحولات تاريخي پس از استقرار سلسله صفوي کم و بيش در مسير ثبات و آرامش نسبي حركت مي‌كرد ، تحت تاثير عواقب ناشي از هجوم افغان‌ها و استمرار نظام ملوک الطوايفي پايداري نداشت. اقدامات نادرشاه افشار ضربه اي ديگر بر پايه هاي اين دو عامل وارد آورد ، اما ديري نپاييد و در حقيقت دولت مستعجل بود. روند ثبات و آرامش حکومت متمرکز دوره قاجاريه به مرحله جديد و پايدارتري رسيد. از اين پس زمينه اي براي جنگ هاي محلي و داخلي که از عمده ترين ويژگي هاي گريبانگير منطقه طالقان و عامل ناامني ها و عدم توسعه تلقي مي کرديد تا حدودي برطرف شد. بدين سبب توجه دولت مرکزي که از عصر صفوي آغاز شده بود در زمان قاجار استمرار و توسعه بيشتري يافت . هم گام با تحولات تاريخ معاصر در حوزه هاي مختلف فرهنگي و اجتماعي طالقان نيز شاهد ورود برخي مظاهر تمدن و ارتباطهاي جديد شد. در سايه امنيت و نهادينه شدن دستگاه هاي نظارت، کنترل دولتي، تسهيل در آمد و شد و ارتباط بين اطراف با مرکز -از جمله طالقان و تهران- در واقع يک پيوند اندام وار و پايدار از جوانب مختلف مهيا شد. روندي که به تدريج در غالب ساختارهاي سياسي ، اقتصادي و اجتماعي عصر حاضر و تقسيمات جديد کشوري مستقر گرديده و تاکنون ادامه دارد. رکن الدوله فرزند فتحعليشاه (سر دودمان خاندان رکني قزوين) در زمان فتحعليشاه حکومت قزوين و طالقان را عهده دار بود، وي چندي در کولج ساکن بود و در وصف هواي آنجا گفته است: هواي کوله و آب حسنجون سرشکم خون شود يادايدم چون ساخت حمام ها، حسينيه ها و اقدامات عمراني دوران سلطنت محمد شاه قاجار(1250-1264هجري قمري) حکايت از توجه او به طالقان است . حمام شهرک از جمله ابنيه تاريخي طالقان بوده که هنوز پا برجاست . اين بنا از سنگ و ساروج ساخته شده است. از ديگر آثاري که در آخرين سال حکومت محمد شاه ، يعني سال 1264 در طالقان ساخته شده ، حسينيه جوستان است . اين بنا به همت اهالي جوستان به سبک و سياق سابق خود ( البته با نظارت اداره سابق ميراث فرهنگي استان تهران ) بازسازي شده است. آنچه توجه بازديدکنندگان را به خود جلب مي کند، ارسي هاي گره چين اين بنا است . در وسط حياط حسينيه ، سکويي وجود دارد که مخصوص برگزاري تعزيه است. امروزه نيز مراسم تعزيه خواني در ايام محرم در آن مکان برگزار مي شود و اهالي و علاقمندان روستاهاي مختلف طالقان در اين مراسم شرکت کرده و در اين مکان حضور به هم مي رسانند

مشاهير طالقان

آیت الله حاج سید محمود علایی طالقانی فرزند مرحوم آقا سید ابو الحسن از ده گلیرد اولین امام جمعه پس از انقلاب درویش عبدالمجید طالقانی از ده مهران ابداع کننده خط نستعلیق درویش خان (غلامحسین درویش) فرزند حاجی بشیر از ده زیدشت از اساتید موسیقی اواخر دوره قاجار مرحوم آیت اله حاج شیخ محمد حسن طالقانی(فرزند مرحوم ملا عبد اله)از ده کرود از علمای برجسته طالقان و از حامیان مرحوم نواب صفوی دکتر حشمت از ده شهراسر همرزم شهید میرزا کوچک خان جنگلی برادران امیدوار شیخ حسین غفاری از ده حسنجون و نویسنده کتاب تاریخ طالقان جلال آل احمد از ده اورازان و نویسنده معاصر ‌عنایت بخشی متولد ۱۳۲۴ و هنرمند معاصر سینما و تلویزیون غلامحسین امیر خانی از ده آرتون رئیس انجمن خوشنویسان (معاصر) دکتر احمد احمدیان فرزند مشهدی علی میرزا از ده کرود، قاضی و مستشار دیوانعالی کشور و وزیر دادگستری کابینه مهندس بازرگان ابو الحسن معینی از ده حصیران و استاندار لرستان در رژیم پهلوی آیت اله العظمی شیخ مرتضی طالقانی از ده دیزان از علمای بنام حوزه علمیه نجف اشرف در نیمه اول قرن چهاردهم هجری قمری حبیب الله برنگی فرزند آقا رضا از ده کرود، شاعر، نویسنده و تاریخ نگار طالقان هانی یزدی زاده عرب رشتی نصب طالقانی از روستای کش شیخ عزیزالله فرید بزجی از ده بزج و رئیس دفتر و منشی مرحوم دکتر حشمت مهندس خلیل طالقانی فرزند میرزا علی اصغر از ده اوانک وزیر کشاورزی کابینه دکتر علی امینی آیت اله میرزا مسیح کرودی طالقانی فرزند مرحوم قاسم از ده کرود از علمای معروف دوره مظفر الدین شاه قاجار و امام جماعت مدرسه سپهسالار آیت اله شیخ مسیح پارسا از ده اوانکاز علما و شعرای معروف طالقان متوفی ۱۳۱۹ ه.ق میرزامحمدعلی مکلای طالقانی از ده نویزک مرثیه سرا و عالم قرن ۱۳ ه.ق امیر الادباء سعیدخان رفیعی بزجی صاحب ابن عباد از ده تکیه ناوه وزیر فخر الدوله و مجد الدوله دیلمی ملا نظر علی از ده سوهان از علمای بنام اوایل قرن ۱۴ هجری قمری پروفسور یحیی پویا فرزند حاجی ملا باشی از ده اوانک استاد کرسی خون شناسی دانشگاه تهران آیت اله سید ابوالحسن رفیعی طالقانی از ده اورازان امام جماعت مسجد جامع تهران در اوایل قرن ۱۴ ه.ق حاج میرزا ابراهیم بوذری فرزند میرزا علی اصغر از ده کرود خوشنویس و استاد انجمن خوشنویسان معاصر گوران در یک دره با صفا واقع شده است مابین روستاهای اورازان- گلییرد -وشته - نسا و سفچخانی و فامیلی های سلطان محمدی- نجاری -رمضانی -ملا رمضانی - آهنگری-ملا صالحی در آنجا زندگی می کنند-

جاذبه هاي فرهنگي و تاريخي طالقان

- منزل آیت الله طالقانی در گلیرد و یادمان، - درویش عبدالمجید طالقانی در مهران از آثار دیدنی و تاریخی و فرهنگی طالقان به شمار می‌آیند. از دیگر آثار و بناهای تاریخی طالقان - مصون مانده از آسیبهای طبیعی - میتوان به برخی قلعه‌ها، امامزاده‌ها، مقابر، حمام‌ها و آسیاب‌های آبی اشاره کرد. ارژنگ قلعه در میناوند، قلعه منصور و قلعه کیقباد در شمال هرنج، قلعه دختر در گته ده، قلعه پراچان و قلعه فالیس، امامزاده هارون در جوستان، شاه محمد حنیفه در کرکبود، امامزاده زکریا در میراش، امامزاده ابراهیو در در تکیه ناوه و نیز امام زاده‌های روستای‌های سید آباد، اورازان، کش، کشرود، کلاه رود، اسفاران، خچره، بقعه میر در وشته، و مقبر پیران در دیزان، مهران، گته ده و اوانک، بقایای آسیاب‌های آبی در برخی از روستاها و نیز آثار نهر بزرگ انتقال آب از طالقان به قزوین در امتداد قله‌های رشته کوه‌های جنوبی طالقان، بسیار دیدنی است.

موقعيت طالقان

منطقه ییلاقی طالقان با مردمانی مهربان، مهمان نواز و فرهنگ دوست در میان کوه‌های برف گیر البرز و در ۱۲۰ کیلومتری شمال غربی تهران واقع است. طالقان متشکل از حدود ۸۰ روستای کوهستانی است. طول محدوده جغرافیایی طالقان از شمال شرق به جنوب غرب حدود ۸۰ کیلومتر، عرض آن حدود ۱۵ کیلومتر و مساحت منطقه حدود ۱۲۰۰ کیلومتر مربع است ودر ۳۶ درجه و ۱۲ دقیقه عرض شمالی و ۵۰ درجه و ۴۷ دقیقه طول شرقی در شمالغرب شهر تهران قراردارد. این منطقه میان دره بزرگی در کوه‌های البرز قرار دارد و از حدود گچسر شروع گردیده تا در غرب به قاقازان ختم میگردد (دره رود طالقان یا شاهرود). کلا حدود طالقان بدین شرح است: از مشرق به ارنگه و گچسر و کلار دشت، از شمال به تنکابن و الموت، از مغرب به الموت و قاقازان، از جنوب به ساوجبلاغ و پشکل دره و دهات حومه کرج متصل میباشد، میانگن درجه حرارت سالیانه در طالقان حدود ۵/۹+، متوسط حداکثر ۵/۲۷+، و متوسط حداقل ۳/۱۱- درجه سانتی گراد و میانگین بارندگی سالیانه حدود ۵۰۰ میلیمتر است. روستاهای زیبای طالقان در دامنه‌های جنوبی و شمالی، در ارتفاع ۱۴۰۰ تا ۲۶۰۰ متر از سطح دریا، در امتداد رودخانه‌ها و کنار چشمه سارها پراکنده شده‌اند. طالقان از سه بخش پایین طالقان، میان طالقان، و بالا طالقان تشکیل شده‌است. طبیعت روح نواز طالقان بعنوان مهمترین جاذبه منطقه، گردشگران بسیاری را بسوی خود جلب می‌کند. قله استوار شاه البرز با ارتفاع ۴۲۰۰ متر در بلند ترین نقطه مرز طالقان و الموت و قله‌هایی همچون - سات، بام، ناز، کهار، زرینه کوه، لشکرک و کلوان با ارتفاع بین ۳۴۰۰ تا ۴۴۰۰ متر به همراه غارهایی مانند - مرغ بند در ناریان، کله سنگ در دنبلید، خلی زر در ورکش و غارهای بزج و بادامستان و نیز آبشارهای - سفید آب در غرب شاه البرز، شل بن در غرب بزج، تره نو در جرینان و آبشارهای آسکان، سوهان و کرکبود، مجموعه‌ای متنوع و کامل را برای دوستداران طبیعت فراهم آورده‌اند، نزدیکی به ارتفاعات علم کوه و تخت سلیمان و نیز وجود چند مسیر راه پیمایی کم نظیر که طالقان را به سواحل دریای خزر مربوط می‌کند بر جذابیت‌های این منطقه افزوده‌است. ویژگیهای تاریخی، طبیعی و فرهنگی طالقان موجبات ظهور مشاهیری در زمینه‌های گوناگون هنری مانند - خط، نقاشی و موسیقی را فراهم آورده‌است و بزرگانی همچون -درویش عبدالمجید طالقانی (استاد بلا منازع خط شکسته)، میرعماد و غلامحسین امیر خانی (اساتید گذشته و معاصر خط نستعلیق)و استاد استادان موسیقی، غلامحسین درویش (درویش خان) را در دامان خود پرورانده‌است.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۴, شنبه

بعدازظهري در طالقان

آفتاب دوباره از نيمة آسمان گذشته و سايه‌ها دوباره قد كشيده‌اند. بعدازظهر تابستان با صداي جيرجيركها و بال زنبورها مي‌آيد و با صداي پيچيدن باد ميان گيسوان درختان، جاودان مي‌شود. اينجا، كنار اين جوي، خلوت خود را با سنجاقكهاي رقصان بر سطح آب قسمت مي‌كنم. ذهنم را به صداي جاري آب مي‌سپرم و به خلسه مي‌روم. درست مانند مارمولكها، همان ساكنان همرنگ خاك كه براي يافتنشان در وسعت كوه بايد دقيق ببيني و عميق بنگري. سكون حاكم بر كوه گاه با حركت جانوري آشفته مي شود و گاه با وزش نسيمي. برگهاي درختان گردو رقصان با صداي باد، با هر وزش بي وزني را تجربه مي‌كنند و سايه هايشان بر صورتم چون موجي به ساحل رسيده آرام مي‌گيرد. من، پاهايم غوطه ور در آب و خود غوطه‌ور در سكوت حكمفرما. نواي روح‌نواز آب و همنوازي باد، دست‌افشاني برگها و پايكوبي علفها، آواز عاشقانه بلبلان به همراه جيرجيركهاي عاشق آوازه خوان همه و همه جزئي از سكوت اينجايند و من بي آنكه خود بدانم در مراقبه‌اي طولاني... چشم كه مي گشايم آفتاب به نوك كوه رسيده و تنها ردي قرمز در مسيرش باقي گذارده. سايه‌ها هم فرار كرده‌اند. در حالي به خانه بر مي گردم كه امروز را مرور مي‌كنم و فردا را تجسم. چندي بعد كه سياهي آسمان بر سبزي زمين چيره ‌شود، ستاره ها يكي يكي سر برون خواهند آورد و صورتهاي هميشگي را خواهند ساخت و من مثل هر شب گاه به دنبال خرس‌هاي كوچك و بزرگ خواهم گشت و گاه در پي خوشه پروين. همچنان كه در اين آسمان دقيق مي‌شوم، پي به ژرفايش مي‌برم. خردي خود را در مي‌يابم و وحشتي عميق را تجربه مي كنم. تجربه‌اي كه هر شب نو به نو مي‌شود. اكنون پس از اين همه سال، وقتي شبانگاهان در زير سقف آسمان سر بر بالين مي‌نهم تا به دور از هياهوي شهر دمي بياسايم و ستارگان گمشده در شهر شلوغ را دوباره بيابم، چه مي‌يابم؟! عظمت گيتي و حقارت انسان خاكي.